به یمن آمدن ماهان کوچکمان به زمین باآسمانی ترین آرزوها

این روزهای ماهانم . عزیز مامان نمیدونی چقدر وروجک و شیطون شدی نمیشه یک لحظه ازت غافل شد تا یه لحظه حواسون بهت نباشه با کارهات غافلگیرمون میکنی موندیم چیکار کنیم از وقتی راه افتادی شیطنات هم بیشتر شده اصلا نمیتونی بشینی همشه در حال بالا و پایین پریدن و بهم ریختنی عزیزم! حسابی به باباجون وابسته شدی و از صبح تا شب هم با باباجون باشی سیر نمیشی . چند تا بازی یاد گرفتی بازی کلاغ پر که خیلی ناز انگشت اشارت رو روی زمین میزاری و یه چیزایی به زبان خودت به عنوان پر گفتن میگی . عشق مامان  به بازی " بدو بدو" علاقه مندی و میای با شیطنت جلوی من وایمیستی و بهم نگاه میکنی تا یهو بهت بگو " اومدمهاااااااا" ...

  پسر نازم ..........  عزیز دل مامان و بابا ........ صدای تپش قلب تو ،به ما زندگی میده     ماهگیت مبارک باشه خیلی خیلی خیلی دوست  داریم. ...

سلام زندگی مامانی و بابایی   عزیزم امدم هفتمین و هشتمین مرواریدات(نیش چپ بالا و نیش راست پایین) که با هم در تاریخ 93/9/2 بیرون زدن رو بهت تبریک بگم . قند عسل مامان این چند روز که بی قراری میکردی و کمی تب داشتی بخاطره همین دندونات بود که خدارو شکر اون دنودونهای کوچولوت پیدا شدن مبارکت باشه پسر گلم .  عشقم خیلی خیلی خیلی دوست دارم. اینم کلی بوس برا ماهان جونم ...

ماهانم....... گل پسرم...... خورشید تابان زندگی من و بابایی روز دوشنبه 93/8/5 چهارده ماهگیت تموم شد و وارد پانزده ماهگی شدی . ان شاالله که همیشه سالم باشی عزیز مامان . خیلی خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دوست داریم.   ماهگیت مبارک یکی یکدونه من   ...

ماهانم وقتی دستات تو دستمه وقتی با اون پاهای کوچولوت راه میری و با اون کلمات نامفهوم بچگونت حرف میزنی وقتی با اون لبهای قشنگت برای مامان قهقهه میزنی خودمو گم میکنم مغرور میشم به خودم میبالم که نعمتی مثل تو دارم تو یه فرشته یه امانتی از سمت خدا هستی . خدایا نمیدونم چه جوری از داشتن این نعمت بزرگت ازت قدردانی کنم فقط میتونم بگم دوستدارم خدای مهربون . خدایا کمکم کن کمکم کن از این امانتیت خوب نگهداری کنم . عزیزم ببخش که دیربه دیر میام به وبلاگت سر میزنم آخه این روزا خیلی گرفتار بودم  ماشااله توهم خیلی خیلی شیطون شدی  وقت آزاد ندارم جز اینکه شما عزیز مامانی خواب باشی . پسر گلم نتونستم سیزده ماهگی و دو تا دیگه ...

عزیزمن یکی دیگه ازمرواریدات   (دندون سمت چپ از بالا) در تاریخ 93/6/12  وقتی یکسال و هفت  روزه بودی توی دهن کوچولوت پیداش  شد . مبارک باشه عزیز.     دوست دارم  مرواریدات هم مبارک عشق من ...

عزیزم اینم از کیک تولد یک سالگیت قربونت برم اینجا داشتی به شمع روی کیکت نگاه میکردی اینجا هم بالاخره به آرزوت رسیدی و با انگشت داری از خامه ی کیکت میل میکنی...  این دوچرخه هم کادوی تولدته که باباجون و مامان جون برات خریدن اینم کادوی بابایی به گل پسر شیطونش اینم از هدیه مامان زهرا به پسر دوست داشتنی و مهربونم  از طرف خاله  هم یک دست لباس خوشکل .دست همشون درد نکنه ...

ماهانم ...... عزیزم ....... روز بودن و آمدنت مبارک پسر یکی یکدونه من خدا رو روزی هزار بار شاکرم که مرا لایق مادری تو دانست تک گل زندگیم بدان که عاشقانه با تمام وجودم دوستت دارم  امید و شوری که تو به زندگیم داده ای لذت بخش است تولدت که باعث شکوه بیشتر زندگی ما شد مبارک باشد تو دوست داشتنی ترین موجود خدا برای ما هستی .  نفسم چند روز پیش یعنی 93/6/5  وارد یکسالگی شدی عزیز مامان تولد آنچنانی برات نگرفتیم فقط مامانی و بابایی و باباجون و مامان جون و دایی ها و خاله ها بودن عشق من تولدت در حدی بود که بتونیم چند تا عکس یادگاری از یک سالگیت داشته باشیم ان شااله سال های بعد برات جبران کنیم و برات یه جشن حسا...

پسر گلم راه رفتنت مبارک عزیز مامان توی 10 ماهگی با کمک وسایل خونه شروع کردی به راه رفتن و از تاریخ 93/5/29 وقتی که یازده ماه و بیست و پنج روزه بودی کم کم داری به تنهایی راه میری  (البته در حد چند قدم ) . قربون اون راه رفتنت بشم .  ماهانم امیدوارم هرقدمت مبارک باشه و هر افتادنت آغازی جدید برای ایستادنی لذت بخش. تمام ترانه هایم ترنم یاد توست وتمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست ای زلاتر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم ای مهربان پرنده خیالم بایاد تو به اوج آسمانها پر خواهم گشود و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهم کشید تبسمی ا...